همسرش تا صبح گریست. پیش از طلوع خورشید رفت آب و قرآن آورد، او از زیر قرآن رد شد و همسرش پشت سر او آب ریخت. کتاب برای حفاظت و آب برای دیداری دوباره.
۸ سال از آن لحظه گذشت، مهاجرت موسی سزاوار و خانوادهاش را هزاران مایل از هم دور کرده است. همسر و فرزندان در روستایی در ولایت غزنی افغانستان، او در دهکدهای در حاشیه جاکارتا در اندونزی.
موسی سزاوار، ۴۲ ساله با بغضی در گلو و چشمی پر اشک میگوید: «پسرم هشت سال و دو ماهش شد و من هنوز ندیدمش. تا حالا یک بار در آغوش نگرفتمش، نه تولد شدنش را دیدم، نه راه رفتن و نه اولین حرف زدنش را. «
موسی سزاوار در افغانستان خبرنگار بود، وقتی جنگجویان محلی او را به خاطر کارش تهدید کردند، خانوادهاش پافشاری کرد کشور را ترک کند: «همسرم گفت من از پسران[مان] محافظت میکنم. بهتر است بزرگ شوند بدانند که پدرشان دور رفته ولی زنده است. نمیخواهم که تو بمیری و آنها یتیم بزرگ شوند. «
او میدانست سالهای دوری طولانی خواهد بود ولی نه به تعداد سالهای انتظارش در اندونزی:
«وقتی مجرمی را زندان میبرند برایشان میگویند مثلا ده سال زندانی هستی. هر روزی که میگذرد پیش خود حساب میکند که یک روز از زندانم کم شد. [وضعیت] ما بدتر از زندان است. یعنی در بی سرنوشتی و سردرگمی قرار داریم. «
‹زندگی در برزخ›
۸۰۰۰ پناهجو و مهاجری که سازمان ملل در اندونزی ثبت کرده، از افغانستان هستند. بیشتر آنها نزدیک به یک دهه است که لحظه شماری میکنند تا مگر قرعه به نامشان افتد و از آنچه «برزخ» مینامند نجات پیدا کنند.
علی جویا دور از خانواده و بستگانش، خانواده مجتبی قلندری را شبیه خانواده خود میدانست چون سالها در کشوری بیگانه یکجا منتظر تعیین سرنوشت خود بودند.
مجتبی قلندری میگوید: «انسان بسیار روشنفکر و تحصیل کردهای بود. آینده خوبی برای خود در ذهنش ساخته بود. میگفت ‹روزی بروم خارج و مادرم را بیارم پیش خودم. برای خودم آیندهای بسازم، فرزند داشته باشم و تشکیل خانواده بدهم›. «
ولی انتظار طولانی شد و صبر علی را به سر رساند. برای نجات جان خود مهاجرت کرده بود ولی خودش جان خود را گرفت. چند ماه پیش. ۲۶ سال داشت و هشت سال منتظر تعیین سرنوشتش بود.
مرگ او برای مجتبی قلندری و خانوادهاش تکاندهنده و باورنکردنی بود.
محمد یاسین عالمی از نمایندگان محلی مهاجران افغان در شهر تنگرنگ اندونزی میگوید علی یکی از دستکم سیزده شهروند افغانستان است که در سالهای اخیر در این کشور خودکشی کردهاند.
بر اساس اطلاعات او هر یک از پناهجویان و مهاجران بین شش تا ده سال انتظار میکشند تا اداره مهاجرت سازمان ملل سرنوشت آنها را تعیین کند. اکثر پناهجویان کمتر از سی سال عمر دارند: «دلیل اصلی خودکشیها طولانی بودن روند تعیین سرنوشت و جابجایی از سوی دفتر مهاجرت سازمان ملل متحد است. حداقل زمان انتظار شش سال بوده است و مشکلات اقتصادی، ترس از آینده و اضطراب هم از عوامل دیگر است. «
طبق آمار سازمان ملل بیش از ۲.۷ میلیون نفر از مهاجرانی که در سراسر جهان ثبت نام شدهاند از افغانستان هستند. این عدد افغانستان را در ردیف یکی از سه کشور با بیشترین میزان مهاجر قرار میدهد.
نبود امنیت، بی ثباتی سیاسی و شکنندگی وضعیت اقتصادی افغانستان در مهاجرت افغانها در سالهای پس از حمله آمریکا در سال ۲۰۰۱ به این کشور، نقش عمده داشته اند.
وضعیت پر آشوب افغانستان به حدی وخیم بوده که در سالهای اخیر شهروندان این کشور به هر مقصدی یا برای پیدا کردن زندگی بهتر یا برای امنیت جان شان شتافتهاند. از جمله اندونزی که کنوانسیون رسیدگی به وضعیت پناهندگان را امضا نکرده و به پناهجویان اجازه اقامت دایم نمیدهد.
پناهجویان و مهاجران در این کشور حق اشتغال ندارند برای همین از عهده پرداخت هزینه خدمات پزشکی و درمانی و آموزش و پرورش بر نمیآیند.
مجتبی قلندری ۴۲ سال دارد و در سال ۲۰۱۵ در اوج فصلی از ناآرامیها دست پسر و همسرش را گرفت، افغانستان را ترک کرد و برای پیدا کردن زندگی بهتر وارد اندونزی شد.
این درست زمانی بود که نیروهای ناتو به ماموریت نظامی خود در افغانستان پایان داد، امریکا بخش عمدهای از سربازانش را از این کشور خارج کرد و افغانستان دستخوش موجی از خشونتها و آشفتگی سیاسی شد.
همسرش گلثوم قلندری ۳۴ ساله، که در اینسالهای انتظار، یک دختر و یک پسر در اندونزی به دنیا آورد، میگوید برزخ را تجربه کرده است. میگوید انتظار بیپایان او و همسرش را دچار افسردگی شدیدی کرده است: «ما در سال ۲۰۱۵ در دفتر سازمان ملل نام نویسی کردیم. از آن روز تا حالا کسی با ما تماس نگرفته است. ما فراموش شدهایم». اعضای خانواده کارت دفتر سازمان ملل را دریافت کردهاند ولی چون تماسی با آنها گرفته نشده هنوز نمیدانند مهاجرند یا پناهجو.
سالهای جدایی و انتظار
اما این معضل تنها به اندونزی خلاصه نمیشود، سازمان ملل متحد میگوید بیش از ۱.۴ میلیون مهاجر در سراسر جهان سالها انتظار میکشند تا برای اقامت دایم به کشوری سوم منتقل شوند.
بسیاری از آنها کشورهای خود را به دلایلی از جمله فقدان امنیت و دلایل دیگر ترک کردهاند به کشوری دوم سفر کردهاند و از سازمان ملل متحد میخواهند به آنها در اسکان مجدد به کشوری دیگر کمک کند.
در سال ۲۰۱۹ قبل از همهگیری کرونا، بیش از ۲۶ میلیون مهاجر و چهار میلیون پناهجو در سراسر جهان ثبت شده بودند.
مجتبی ۲۲ سال دارد و از دیگر مهاجران افغان در اندونزی است که یکی از نزدیکترین دوستانش را از دست داده است. هماتاقی او عبدالحسین هفت سال در اندونزی انتظار کشید. یک سال بیشتر از مجتبی.
عبدالحسین تمام آن سالها را به امید روزی که بتواند دوباره با زن و دو فرزندش یکجا شود سر کرد. مجتبی میگوید، قبل از کریسمس «صبرش تمام شد و به زندگی خود پایان داد».
مرگ او روی مجتبی تاثیر ویرانگری داشته است: «گفته بودیم در آینده هرجایی که باشیم یکدیگر را پیدا میکنیم و میبینیم. ولی او رفت، من را هم تنها گذاشت.»
مجتبی در اتاق کمنوری زندگی میکند که تنها یک پنجره کوچک به راهروی ساختمان دارد. مجتبی میگوید یک سوم عمرش در همین اتاق » تلف شد» ولی خبری از تعیین سرنوشتش از سوی سازمان ملل نیست.
ان میمن نماینده اداره مهاجرت سازمان ملل در اندونزی به بیبیسی گفت که موارد خودکشی غمانگیز و ناراحت کننده است ولی گفت «کار زیادی از دست دولت و نهادهای کمک کنندگان محلی و بینالمللی ساخته نیست. «
او میگوید اداره مهاجرت سازمان ملل تلاش میکند خدمات بهداشت روان از جمله مشورتدهی به مهاجران را بیشتر کند و هدفش این است تا مهاجران در جامعهای که زندگی میکنند مدغم شوند. ولی جزییاتی درباره این که چطور به چنین هدفی دست خواهند یافت و به چه تعداد از مهاجران کمک خواهد شد چیزی نگفت چون با توجه به این که اندونزی کنوانسیون رسیدگی به امور پناهندگان را امضا نکرده، ادغام مهاجران کار سادهای به نظر نمیرسد.
بیشتر مهاجران افغان در اندونزی انتظار دارند به کشور سوم از جمله آسترالیا منتقل شوند. ولی رفتار کشورهای مهاجرپذیر در سالهای اخیر تغییر کرده و روند رسیدگی به پروندهها کند شدهاست.
وزارت خارجه اندونزی میگوید خیلیها به همین دلیل در این کشور در انتظار به سر میبرند. آمار این وزارت نشان میدهد که در سال ۲۰۱۶، حدود ۱۲۷۱ مهاجر از این کشور به کشورهای دیگر منتقل و اسکان مجدد شدند، این رقم در سال ۲۰۱۷ نصف شد و در سال ۲۰۱۸ به ۵۰۹ نفر تقلیل یافت.
موسی سزاوار با گذشت هشت سال همچنان در روستایی در حاشیه جاکارتا منتظر است تا سازمان ملل با او تماس بگیرد و سرنوشتش را روشن کند. او خبرهای افغانستان را با دلهره دنبال میکند، در روزهایی که باز حرف خروج نظامیان آمریکایی است و چشمانداز روشنی از سرنوشت سیاسی کشور در دست نیست.
امروز همسرش از غزنی به او زنگ زد که بگوید پسر بزرگترشان شاید مکتب را ترک و به جای آن کار کند. او که افغانستان را برای آینده فرزندانش ترک کرده بود تحمل شنیدن این حرف را ندارد.
با چشمی که غرق در اشک است میگوید: «سالهایی که از خانه دور بودم، بدترین روزهای زندگی و بدترین روزهای عمرم را سپری کردم. «